حدّ

حدّ

انسان یه موجود محدوده ، دارای یه سری مرز ، اینجا قسمتی از محدوده ی منه ...
حدّ

حدّ

انسان یه موجود محدوده ، دارای یه سری مرز ، اینجا قسمتی از محدوده ی منه ...

اینجا بدون من ...





+ : کجا ؟

- : دارم میرم خبر مرگم سینما .

+ : داری دروغ میگی ؟

- : آره ،‌ دارم دروغ میگم . دارم میرم شیره کش خونه ؛ معتاد شدم ، میخوام برم جرم و جنایت کنم . 
مگه نمیدونی مامان ؟ من لای مجله فیلمام یه مسلسل قایم می کردم باهاش آدم می کشتم تا صبح ؛
بعد دم صبح دوباره بر می گشتم شیره کش خونه . بعد برای اینکه کی نشناستم سیبیل مصنوعی میذاشتم .
إ !‌ مامان ؟ این سیبیل مصنوعیه من کوش ؟!
.
.
.
حالا دیدی ؟ فهمیدی چرا شبا هذیون میگم !؟ برای اینکه یه گروه مافیایی افتادن دمبالم میخوان خونه مونو با دینامیت بفرستن هوا !
عوضش وقتی مردیم برای اینکه حوصله مون سر نره ،‌ از بیست تا خواستگارت بگو ... 
هر کدومشون چقدر واسه زناشون ارث گذاشتن تو اون دهاتای کردستان
یه چیزی بهت بگم مامان ... آدم بمیره بهتر از اینه که خل باشه ولی فک کنه سالمه ...
نظرات 3 + ارسال نظر
فاش یکشنبه 4 فروردین 1392 ساعت 08:05 http://faash.blogsky.com

آدما یه حالی ان تو فیلما ...

بعضی جاهاش آره ... اما این پسره رو من زندگی کردم ... بعد از سال ۸۸ ، سه چهارتا فیلم ایرانی رو باهاشون حال کردم یکیش این بود.

آناهیتا یکشنبه 4 فروردین 1392 ساعت 19:22 http://tenein.blogfa.com/

این فیلم عالیه
کسایی که توش بازی کرده بودنو خیلی دوس دارم, اینجام خیلی خوب بازی کرده بودن
صابر ابر که ترکونده بود اصن

بازی معتمد آریا رو خیلی دوست دارم . نقش مامانا رو فوق العاده بازی میکنه . چه اینجا ، چه ننه گیلانه ، یه فیلم دیگه ام هست مال اوایل دهه هفتاده فک کنم ; با پرویز پرستوئی بازی میکنه . پسره اینو با ننه اش اشتباه میگیره هی بهش میگه : شوما مامان مائی ... حافظه ام بد ضعیفه ، اسم فیلم یادم نمیاد (چقد فک زدم) صابر هم یکی از بهترین بازیهاش بود . مرسی بابت نظر

Omid چهارشنبه 14 فروردین 1392 ساعت 21:24

پسر اینو گرفتم دیدم ...
فوق العاده بود بغض داشتم طول تمام فیلم ...

داش امید فیلم "چند کیلو خرما برای مراسم تدفین" رو بگیر از این ردیف تره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد