حدّ

حدّ

انسان یه موجود محدوده ، دارای یه سری مرز ، اینجا قسمتی از محدوده ی منه ...
حدّ

حدّ

انسان یه موجود محدوده ، دارای یه سری مرز ، اینجا قسمتی از محدوده ی منه ...

و خدا هست هنوز ...



...خیلی خسته ام ... دیشب تا صبح 21 بازی کردیم ... تا صبح باختم از 6 به بعد جبران کردم ... تهش 1600 تومن صافی برام موند ... هه خنده داره ، آخه این حتی پول سیگاری که دیشب تا صبح کشیدم نمی شد ... هنو پلکام رو هم گرم نیومده بود که ده آبادی زنگ زد واسه اجاره فروردین .



+ دوست نداری بیای ؟ مسخره کردی ؟

با یاسر ساعت 7 قرار داشتم . بهش اس دادم کارگاهو پیچوندم ؛ بیست دقیقه دیگه خونه ام . کبریت رو از جیبم پیرهنم در آوردم و باهاش یه نخ مگنا سفید روشن کردم . لای دود سیگار تا دو سال بعدم رفتم فقط مشکلات بود... هنو شیرین هفت کام تا فیلتر مونده بود که ... پیسسس ... ماشین زمان و زیر پام له کردم ، سوار شدم کارت کشیدم و صندلی ردیف آخر نشستم .

خیلی خسته ام ... دیشب تا صبح 21 بازی کردیم ... تا صبح باختم از 6 به بعد جبران کردم ... تهش 1600 تومن صافی برام موند ... هه خنده داره ، آخه این حتی پول سیگاری که دیشب تا صبح کشیدم نمی شد ... هنو پلکام رو هم گرم نیومده بود که ده آبادی زنگ زد واسه اجاره فروردین .


جلو بانک ملی پیاده شدم ... از همونجا هم یاسر و موتورش دیده می شدن ... همه عجله داشتن واسه رسیدن ، چند نفری هم بهم تنه زدن ... مثه یه لاک پشت آروم آروم رفتم تا رسیدم جلو در خونه ؛ انگار یاسر هم عجله داشت . الان که دارم می نویسم یادم نمیاد پله ها رو چطور رفتم بالا ؛ اما رفتم . بادگیر سفیدم رو تنم کردم ، سر رسید و برداشتم یه خیار از یخچال برداشتم با کارد میوه خوری پوستش کردم نمک تنگش و بعد رفتم بالا . سرم رو چرخوندم یاسر رو تو چارچوب در دیدم .

+ دوست نداری راه بیافتی ؟ اینجوری حرکت کنیم فردا برسیم مشهد خوبه !

- باشه بابا ...ئیدی مارو ؟

بوتام رو پا کردم ، درو بستم ، یاسر هندل زد و ما راه افتادیم ... پمپ دور میدون سربداران 6 لیتر بنزین زدیم ، کبریت تو جیبام نبود ! یه مرد هم پیدا نشد که به ما آتیش برسونه ...50 : 7 . این چیزی بود که ساعت میگفت ... و ما راه افتادیم . تو راه یه چیزی واسم مشخص شد . دو شاخ و تنه موتور یاسر به طرز فجیعی لرز داشت ... از فیض داشتن چراغ ، خطر و راهنما هم محروم بود و این یه کمی ترسناک بود . تویه دلم اشهدم رو خوندم ... ترس داشت ؛ ترسیده بودم ... نوری جز سو پائین کامیونایی که رد می شدن نبود . شب بود‌ ،‌ ما بودیم و آسفالتی که داغون بود ... ما و موتور یاسر که توی حرکت تکونای فجیعی میخورد ... بعد از یک ساعت و بیست دقیقه خوشایند ترین چیز این بود : نیشابور 25Km


بالاخره رسیدیم به شهر بعد 110 کیلومتر بیابانگردی ! داخل شهر رفتیم واسه خوردن ساندویچ ... سومین سرعت گیر تنه موتور صدای خفیفی داد ... وایسادیم ؛ تنه بد جور لق بود ؛ پیاده شدیم . انگاری پیچ میل تنه در رفته بود ... گشتیم نبود ... شاید رو سرعت گیر قبلی در رفته بود ... شاید . اعصابم کـ*ـیـ*ـری بود اما می خندیدم . رفتم از جوونی که تو پیکانش داشت سیگار می کشید آتیش بگیرم . زدم به شیشه .

- دایی آتیش داری ؟

* بیا جلوتر ...

ـ دستت درد نکنه ، این اطراف نو فروشی موتور هست ؟

* نه ، نیست .

اومد پائین سی ، سی و چند سالی سن داشت . کام آخر رو گرفت و بعد سیگارشو زیر پا له کرد . اسی بلک می کشید . یه نگاهی انداخت به موتور ...

* این پیچ بریده ،‌ باید عوض شه. من خودم تعمیرگاه دارم خواستی برات درستش می کنم . فقط بیست دقیقه طول میکشه برم و بیام ، اگه میخوای ردیفش کنم واست ؟

ـ آقایی میکنی ؛ فقط این اطراف ساندویچی هست که تا شما بری و برگردی ما هم یه چیزی کوفت کنیم ؟

پیچ تنه رو جا زد و گفت یکی تون با موتور بیاد دنبالم . من نشستم داخل پیکانش .

* بی چراغ از کجا میاین ؟

- سبزوار ؛ داشتیم می رفتیم مشهد اومدیم سر راه یه چیزی بخوریم که اینطوری شد !

* چند سالته ؟

- بیست و یک .

* دانشجویی ؟

- از رو بادگیر هم معلومه ؟!

* نه ؛ بهت نمی خوره دانشجو باشی

- دست شما درد نکنه

* شما ها دیوانه اید ! من با پالس 180 خشک جرأت نمی کنم بیرون شهر برم اونوقت ...

خداییش دمش گرم . تا مشهد ردیف مون کرد ... 20 : 1 صبح ... ما فردا رسیدیم جایی که دیروز باید می بودیم ! کلید انداختم داخل قفل و چرخوندم ، خواب بودن همه . بعد یه مسافرت اونجوری منم خوابم میومد ؛‌ اما انگار یکی اون بالا هست که خواب به چشماش نمیاد ...


علائم :

* تعمیرکار

+ یاسـر

- من


روشنگری :

اتفاقات مربوط به سه شنبه شب هفته جاری می بوده باشند .

نظرات 1 + ارسال نظر
فاش سه‌شنبه 10 اردیبهشت 1392 ساعت 00:37

سیگار که هزینه نیست
سیگار سرمایه است ...

اینم از قشر تحصیل کرده ی جامعه
از شما توقع نمیرفت من

_____________

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد