شکست روایت / علیرضا حسینی
کودک
پرهای پرنده را
کنار خیابان دید
پدر جوابش داد :
اورا گربه خورده است .
چند قدم پائین تر
به لاشه گربه رسیدند
پدر به فکر فرو رفت
کودک جوابش داد :
- او را پرنده خورده است .
و شعری دیگر در ادامه مطلب از همین شاعر , از همین دفتر
پوکه های انسانی پدر خوانده ای در ایتالیا به یک قلب خوب نیازمند است کابویی در امریکا به یک کلیه و شیخی در امارات به کودکی بی دندان _ زاپاتیست ها می روند اکتاویو زاپاتیست ها می روند همانگونه که سرخ ها رفتند یا شاید هم گورشان را گم کردند – رفیق علی اف عینک آفتابیش را بالا می زند یقه ی بارانیش را بالا می کشد و در خیابان های مسکو به شکار بچه ها می پردازد اما در خیابان های دهلی که خرید و فروش آزاد است مهاراجه سینگ با ذره بین جنس ها را انتخاب می کند "خوشگل ها یک روپیه گران ترند" _ زاپاتیست ها می روند اکتاویو زاپاتیست ها می روند همانگونه که سرخ ها رفتند یا شاید هم گورشان را گم کردند – مالدینی در بار انداز جنس ها را تحویل می گیرد : پنچر ها : برمه دست اول ها : میلان و امارات و شیکاگو در امارات پوکه ها را به دریا می ریزند و در شیکاگو به خیابان ها . گروهبان اسمیت به پوکه ها می گوید : حشرات کثیف گروهبان اسمیت عاشق شکار حشرات کثیف است . _ زاپاتیست ها می روند اکتاویو زاپاتیست ها می روند همانگونه که سرخ ها رفتند یا شاید هم گورشان را گم کردند .
سلام
من اینجا زیاد سر میزنم اما کم نظر میگذارم ...
عفو بفرمایید
رسا می نویسید
لذت می بریم
چیزهایی که جاهای دیگر نیستند و اینجا یافته می شوند
ممنون
سلام! ممنونم که اومدی! جوابی هم که به نظر قبلی دادی معقولانه است. ممنونم از توجهت!
چرا اینقد تعجب ؟