مریم فرجامی / اعترافنامه ی دختران بد
آگهی سوپر وُمَن
یک عدد سوپر ومن به فروش می رسد! (تولیدی
کارخانه جات "دفاع مذکر")
گاو نیست اما می تواند شیر دهد
هواپیما نیست اما می تواند پرواز کند
اجاق گاز نیست اما می تواند غذا بپزد
یخچال نیست اما می تواند تر و تازه نگه دارد
جارو برقی نیست اما می تواند آشغال ها را ببلعد
آسانسور نیست اما می تواند بالا و پایین برود
تخت تاشو نیست اما می تواند روز ها خم و در خود جمع
شود (جای زیادی هم نمی گیرد)
کمد نیست اما می تواند حجم تهی اش را پر و خالی کند
سیگار نیست اما می تواند کشیده و دود شود
توالت نیست اما می تواند همه ی زائدات خانوادگی تان
را بپذیرد
کرو کور و لال نیست اما می تواند از قوای شنوائی و
بینائی و گویائی اش صرف نظر کند (موقت یا دائم)
فاحشه نیست (اما در صورت نیاز می تواند در دوره ای
فشرده تعلیم ببیند)
سوپر ومن است و می تواند ضربان قلبش را با قلب شما
تنظیم کند!
لطفا تنها کوک دست چپ سینه اش را
به هر سمتی که عشق تان کشید
بچرخانید
بچرخانید
بچرخانید
بچرخانید
بچرخانید
آنقدر تا چراغ چشمک زنی که به جای مغزش کاشته ایم
سبز شود.
یک شعر دیگه هم بود که برام جذاب بود ؛ اون رو داخل ادامه مطلب گذاشتم
چند وقت پیش داشتم گلسرخی رو می خوندم .
شعراش افتضاحن چه از لحاظ آهنگ چه بیانش که گنگه اما تساویش فوق العاده است .
اونایی که خوندن هیچ اونایی که نه :
معلم پای تخته داد میزد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسیها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق می زد.
برای اینکه بیخود هایو هو می کرد و با آن شور بیپایان
تساویهای جبری را نشان میداد
با خطی خوانا بروی تختهای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت : یک با یک برابر است
از میان جمع شاگردان یکیبرخاست
همیشه یک نفر باید بپاخیزد...
به آرامی سخن سر داد:
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
نگاه بچهها ناگه به یک سو خیره گشت و
معلم مات بر جا ماند
و او پرسید: اگر یک فرد انسان، واحد یک بود
آیا یک با یک برابر بود؟
سکوت مدهوشی بود و سوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت:
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه زور و زر به دامن داشت بالا بود و آنکه
قلبی پاک و دستی فاقد زر داشت پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آنکه صورت نقره گون، چون قرص مه میداشت بالا بود
وآن سیه چرده که می نالید پایین بود؟
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال میپرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفتخواران از کجا آماده میگردید؟
یا چهکس دیوار چینها را بنا میکرد؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم میگشت؟
یا که زیر ضربه شلاق له میگشت؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چهکس آزادگان را در قفس میکرد؟
معلم نالهآسا گفت:
بچهها در جزوههای خویش بنویسید:
یک با یک برابر نیست.......
___________________________________
به علت گشادی نگارنده مطلب از ناحیه مقعد ؛ متن شعر از وبلاگ mianbad.blogsky.com کپی پیست گردید .
کلی با خودم کلنجار رفتم تا تصمیم به انصراف گرفتم . آسون نیست ، بهتر بگم آسون نبود ... چهار ترم خندیدم ، چرخیدم ، بعضی وقتا بغض کردم ، بعضی وقتا هم گریه .
نمیدونم ... نمیدونم چار صباح دیگه نیمکتای باغ ملی دلتنگم میشن یا نه ؟ ساقی علفیای چهارراه فرودگاه ؛ بنگ فروشای پارک ارم اصن ممد نئشه تا آخر تابستون یادش میمونه که یکی بود که اول هفته ها وینستون می کشید وسطاش مگنا و تهش پین !؟ رضا ابراهیم زاده ، ممد جنتی ، مجید ، روح الله یا اون هزار تا به حساب رفیق دیگه ؟ نمیدونم ...
چرا عمر اینقدر کوتاهه ؟ حدود175250 ساعت گذشته و من هیچی یادم نمیاد . این هزار و چهل تا هفته ای که از عمرم رفته رو کجای دلم بذارم ؟ چرا همه چی اینقد زود گذشت .
بابام سنش نمی خورد به جبهه رفتن پس در نتیجه نه رزمنده اس نه معلول جنگی و نه اسیر و شهید ... بچه اش باید دو سال وظیفه اش رو کامل انجام بده . چشمم کور دندم نرم . بعد از انصراف حتما میرم خدمت 2 سالمو صاف کنم ...
____________________________________________________
+ : یه فیلم هندی بود اون قدیما "عاشق شدی نترس" نمیدونم چی شد الان ییهو یاد اون افتادم !
++ : هم اینک به اطلاعمان رسید که عمر بسی کوتاه است . به گزارش "هاتف غیبی" خبرنگارمان در عالم بالا : این غافله عمر عجب می گذرد ...
+++ : وبلاگ My Favorite Song متعلق به R.I.P Omid فیلتر شد .