حدّ

حدّ

انسان یه موجود محدوده ، دارای یه سری مرز ، اینجا قسمتی از محدوده ی منه ...
حدّ

حدّ

انسان یه موجود محدوده ، دارای یه سری مرز ، اینجا قسمتی از محدوده ی منه ...

اینجا بدون من ...





+ : کجا ؟

- : دارم میرم خبر مرگم سینما .

+ : داری دروغ میگی ؟

- : آره ،‌ دارم دروغ میگم . دارم میرم شیره کش خونه ؛ معتاد شدم ، میخوام برم جرم و جنایت کنم . 
مگه نمیدونی مامان ؟ من لای مجله فیلمام یه مسلسل قایم می کردم باهاش آدم می کشتم تا صبح ؛
بعد دم صبح دوباره بر می گشتم شیره کش خونه . بعد برای اینکه کی نشناستم سیبیل مصنوعی میذاشتم .
إ !‌ مامان ؟ این سیبیل مصنوعیه من کوش ؟!
.
.
.
حالا دیدی ؟ فهمیدی چرا شبا هذیون میگم !؟ برای اینکه یه گروه مافیایی افتادن دمبالم میخوان خونه مونو با دینامیت بفرستن هوا !
عوضش وقتی مردیم برای اینکه حوصله مون سر نره ،‌ از بیست تا خواستگارت بگو ... 
هر کدومشون چقدر واسه زناشون ارث گذاشتن تو اون دهاتای کردستان
یه چیزی بهت بگم مامان ... آدم بمیره بهتر از اینه که خل باشه ولی فک کنه سالمه ...

خوبین شما؟


سال نو رو برای شما خوب آرزو و تخمی پیش بینی میکنم . با تأخیر عیدتون مبارک

دو کلمه با خدا


مشتی ، حساب ما با هم که با صنار سی شاهی صاف نمیشه ... بکش بیرون دیگه ... از اون بالا هرچی کـ*ـیـ*ر میفرستی باید صاف بره تو کـ*ـو*ن ما ؟ ها ؟ اگه اینجوری خوشی پس خوشحال باش ...



ویرایش شد .

ادامه مطلب ...