+ : کجا ؟
- : دارم میرم خبر مرگم سینما .
+ : داری دروغ میگی ؟
- : آره ، دارم دروغ میگم . دارم میرم شیره کش خونه ؛ معتاد شدم ، میخوام برم جرم و جنایت کنم .
مگه نمیدونی مامان ؟ من لای مجله فیلمام یه مسلسل قایم می کردم باهاش آدم می کشتم تا صبح ؛
بعد دم صبح دوباره بر می گشتم شیره کش خونه . بعد برای اینکه کی نشناستم سیبیل مصنوعی میذاشتم .
إ ! مامان ؟ این سیبیل مصنوعیه من کوش ؟!
.
.
.
حالا دیدی ؟ فهمیدی چرا شبا هذیون میگم !؟ برای اینکه یه گروه مافیایی افتادن دمبالم میخوان خونه مونو با دینامیت بفرستن هوا !
عوضش وقتی مردیم برای اینکه حوصله مون سر نره ، از بیست تا خواستگارت بگو ...
هر کدومشون چقدر واسه زناشون ارث گذاشتن تو اون دهاتای کردستان
یه چیزی بهت بگم مامان ... آدم بمیره بهتر از اینه که خل باشه ولی فک کنه سالمه ...