-
کتاب خوب
یکشنبه 4 بهمن 1394 21:28
عاشق شدن در دی ماه ؛ مردن به وقت شهریور دریافت کتاب _____________________________ پـ.ـنـ : سایت رسمی سید علی صالحی /http://www.seyedalisalehi.com
-
چند خط صادقانه
شنبه 23 فروردین 1393 15:19
[1] اینجا قلمروی منه ، شاه از رهگذر گدایی نمی کنه ، هیچ فرقی نداره نظر بدین یا نه . ... من هر بار که نوشتم قصدم یه جور خودارضایی روحی بوده ؛ مثه طوسی ، معلم ورزش سال چهارم دبستان که هر دفعه بچه ها رو دور خودش جمع میکرد و بعد جوری میزد زیر توپ که 70 متر از زمین کنده بشه و اسمشو مهارت میذاشت مثه قدرتی ، معلم هنر سال دوم...
-
سلام ... خدافظ
پنجشنبه 21 فروردین 1393 22:28
اگر برای زنده بودن باید شکرت کنم خدایا شکرت ... میگذره دیگه آموزشیم تموم شد . کد بهداشت و درمان خوردم تهران . حق به گردن دارا بحلالن [ البته هیچوقت اونایی که باید حلالت کنن ؛ حلالت نمی کنن ] سفر تو راست . این دو ماه همش خاطره بود برام نه تجربه . دو ماه دیگه به مرگ نزدیکتر شدم البته اگه دروغ نگم یه چیزایی رو بلد شدم ؛...
-
ترسم نرسی ...
سهشنبه 5 آذر 1392 21:20
هو الفریب هاتف صبح ؛ الف.بامداد میگه : لوحِ پیشانی ما مُهرِ که را خورده؟ خدا یا شیطان؟ امروز رهروان روح الله عزم تلبیه و تزکیه ذات طیبه سیدنا باراک حسین و فخر النساء سارا اشتون رو کردن . قبله نمای سیاست بیت رهبری رو مسجد ذو قبلتین کرده . هوی عمو ! حواست هست کجا میری ؟ اگه الان راه و کار و راهکارت درسته پس چرا ما رو یه...
-
مزایای خجالتی بودن
چهارشنبه 30 مرداد 1392 23:17
چند وقت قبل یه فیلم دستم رسید که خیلی موده خوبی داشت . خیلیا دیدن ؛ بالطبع خیلی ها هم ندیدنش . اسم فیلم هست : The Perks of Being a Wallflower [عزیزان ما در ویکیپدیا کار رو " مزایای خجالتی بودن" معرفی کردن . ] نه کار به لایف استایل اونوری دارم , نه به امکانات و شیوه شکوفایی اونطرفی ها نه به کیفیت و نحوه...
-
او را پرنده خورده است
پنجشنبه 24 مرداد 1392 19:29
شکست روایت / علیرضا حسینی کودک پرهای پرنده را کنار خیابان دید پدر جوابش داد : اورا گربه خورده است . چند قدم پائین تر به لاشه گربه رسیدند پدر به فکر فرو رفت کودک جوابش داد : - او را پرنده خورده است . و شعری دیگر در ادامه مطلب از همین شاعر , از همین دفتر پوکه های انسانی پدر خوانده ای در ایتالیا به یک قلب خوب نیازمند است...
-
اعترافنامه ی دختران بد
پنجشنبه 24 مرداد 1392 19:21
مریم فرجامی / اعترافنامه ی دختران بد آگهی سوپر وُمَن یک عدد سوپر ومن به فروش می رسد! (تولیدی کارخانه جات "دفاع مذکر") گاو نیست اما می تواند شیر دهد هواپیما نیست اما می تواند پرواز کند اجاق گاز نیست اما می تواند غذا بپزد یخچال نیست اما می تواند تر و تازه نگه دارد جارو برقی نیست اما می تواند آشغال ها را ببلعد...
-
یک با یک برابر نیست
چهارشنبه 16 مرداد 1392 22:30
چند وقت پیش داشتم گلسرخی رو می خوندم . شعراش افتضاحن چه از لحاظ آهنگ چه بیانش که گنگه اما تساویش فوق العاده است . اونایی که خوندن هیچ اونایی که نه : معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود ولی آخر کلاسیها لواشک بین خود تقسیم می کردند وآن یکی در گوشهای دیگر «جوانان» را ورق...
-
اسیر مسیری که بیراهه است .
پنجشنبه 30 خرداد 1392 15:16
کلی با خودم کلنجار رفتم تا تصمیم به انصراف گرفتم . آسون نیست ، بهتر بگم آسون نبود ... چهار ترم خندیدم ، چرخیدم ، بعضی وقتا بغض کردم ، بعضی وقتا هم گریه . نمیدونم ... نمیدونم چار صباح دیگه نیمکتای باغ ملی دلتنگم میشن یا نه ؟ ساقی علفیای چهارراه فرودگاه ؛ بنگ فروشای پارک ارم اصن ممد نئشه تا آخر تابستون یادش میمونه که...
-
مردن تدریجی !
یکشنبه 19 خرداد 1392 16:11
دیوان فرخی / محمد فرخی یزدی شب چو در بستم و مست از می نابش کردم مـاه اگــر حلقه به در کوفت جوابش کردم دیدی آن تــرک خـتا دشـمـن جـان بود مــرا گرچـه عمری بخطا دوسـت خطابش کردم مـنـزل مـردم بـیگانه چـو شـد خـانـه چــشم آنـقـدر گـریــه نـمـودم کـه خـرابـش کردم شــرح داغ دل پـــروانه چـو گـفـتـم با شـمع آتــشـی در دلـش...
-
آیات شیطانی
پنجشنبه 26 اردیبهشت 1392 22:35
در زمستان تنهایی پی گرما بودم در تاریکی شبهاش پی نور بر من قبحی نیست اگر الفاظی را که بر من تنزیل یافته را آیات شیطانی نامند . اول سوره ی کتاب من این است : به نام عشق به تحقیق که خداوند تنها بود خدا و خلصه در یکی از هزار شب تنهاییش و عشق خدا را آفرید پس برای نخستین بار نور در آن کالبد بی منتها به تپش اوفتاد و این...
-
این جمعه هم گذشت ...
جمعه 20 اردیبهشت 1392 21:13
کاش سوار فصل سرد انتظار کلاغ خسته ای نبود که جمعه را به امتداد می پرد . . . __________________________________ + کاغذی آیا چیزی هست که ارزش دلسوزی داشته باشه ؟ ++ کاغذی تو بهترین دوست من هستی
-
این جمعه هم گذشت ...
شنبه 14 اردیبهشت 1392 01:43
کاش سوار فصل سرد انتظار کلاغ خسته ای نبود که جمعه را به امتداد می پرد . . .
-
و خدا هست هنوز ...
پنجشنبه 29 فروردین 1392 22:54
...خیلی خسته ام ... دیشب تا صبح 21 بازی کردیم ... تا صبح باختم از 6 به بعد جبران کردم ... تهش 1600 تومن صافی برام موند ... هه خنده داره ، آخه این حتی پول سیگاری که دیشب تا صبح کشیدم نمی شد ... هنو پلکام رو هم گرم نیومده بود که ده آبادی زنگ زد واسه اجاره فروردین . + دوست نداری بیای ؟ مسخره کردی ؟ با یاسر ساعت 7 قرار...
-
اینجا
یکشنبه 25 فروردین 1392 20:40
سمفونی سپیده دم / سید علی صالحی از چلچلهخوانیِ کلاغ وُ نرگسنماییِ خرزهره ... خستهام، خستهام از آوازهای ناخوشِ خولیابنیزید از تقسیم نور به سیاهی، خاکستری، سپید. اینجا وقتی حشرات راه به رویای سیمرغ و ستاره میبَرَند نگفته پیداست که عنکبوت چه تاری برای تحملِ پروانه تنیده است. خستهام خیلی خستهام.
-
برای "ز" دوست داشتنی من
یکشنبه 18 فروردین 1392 20:41
"واو" بین "من" و "تو" فاصله انداخته است فاصله فاجعه نیست فاجعه بستن پنجره ایست که در آن عشق تجلی کرده ...
-
مثه من ...
یکشنبه 11 فروردین 1392 00:45
مثه من خر نباش ... دانلود
-
من خیلی وقته مردم ...
چهارشنبه 7 فروردین 1392 21:25
آه بانو دیشب باز هم به باغ پشت حیاط رفتم چشم در چشم جغدها 14 سال کودکی ام را ترسیدم با ساز جیر جیرکها کوک شدم با کرم ها در خاک لولیدم لخت شدم و درون حوض قرمز ماهی ها شیرجه رفتم پشت یا کریم تا خدا رفتم تا خود نا کجا . . . بانو دلم نمی خواست این تنهایی را دلم نمی خواست این شب را هوهوی جغد ها را خیس شدن را زیر باران دوست...
-
اینجا بدون من ...
شنبه 3 فروردین 1392 21:12
+ : کجا ؟ - : دارم میرم خبر مرگم سینما . + : داری دروغ میگی ؟ - : آره ، دارم دروغ میگم . دارم میرم شیره کش خونه ؛ معتاد شدم ، میخوام برم جرم و جنایت کنم . مگه نمیدونی مامان ؟ من لای مجله فیلمام یه مسلسل قایم می کردم باهاش آدم می کشتم تا صبح ؛ بعد دم صبح دوباره بر می گشتم شیره کش خونه . بعد برای اینکه کی نشناستم سیبیل...
-
خوبین شما؟
جمعه 2 فروردین 1392 21:46
سال نو رو برای شما خوب آرزو و تخمی پیش بینی میکنم . با تأخیر عیدتون مبارک
-
دو کلمه با خدا
یکشنبه 27 اسفند 1391 21:49
مشتی ، حساب ما با هم که با صنار سی شاهی صاف نمیشه ... بکش بیرون دیگه ... از اون بالا هرچی کـ*ـیـ*ر میفرستی باید صاف بره تو کـ*ـو*ن ما ؟ ها ؟ اگه اینجوری خوشی پس خوشحال باش ... ویرایش شد .
-
دستهای خالی
یکشنبه 27 اسفند 1391 21:28
سال نو نزدیک است پای سفره مادر حول حالنا می خواند پدر پول لای قرآن می گذارد دستهایم خالیست ... سال خوبی بود سالی که گذشت ؛ امسال آنقدر سبقت از راست گرفتیم تا چپ کردیم ... آنقدر به حداقل ها راضی شدیم تا هیچ سهم مان شد ... راستی فهمیدی بالاخره یارانه مان را ریختند ؟ اجرشان با مقام عظمای ولایت ... خدا حفظشان کند اگر...
-
رویاها
یکشنبه 27 اسفند 1391 21:24
میل بافتنی هاتو گم کردی که رویاهات همه نصفه و نیم وله یا کاموای رویاها گرون شده کدومش ؟ دانلود
-
در کوچه باد می آید ...
چهارشنبه 16 اسفند 1391 20:24
فروغ فرخزاد / ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد . . . در کوچه باد می آید این ابتدای ویرانیست آن روز هم که دستهای تو ویران شدند باد می آمد ستاره های عزیز ستاره های مقوایی عزیز وقتی در آسمان دروغ وزیدن می گیرد دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان سر شکسته پناه آورد ؟ ما مثل مرده های هزاران هزار ساله به هم می رسیم و آنگاه...
-
چشم سوم
شنبه 12 اسفند 1391 20:44
... ـ : میان قلب و دو لب اختناق سکوت کن اختناق افتراست سخن بگو بگو که آسمان هنوز آبی است و بیکران بگو که دشت هرس شده ز خار ، جای غنچه ها سبزه ها و خوشه هاست بگو که در همند دستهای خوشه ها و باد راه زندگی تا به انتها خوش است چشم را بشوی ... از دریچه ی نگاه من ببین باز هم بگو ... - : ضماد قافیه کفاف زخمهای مرا نمی دهد...
-
زندگی
یکشنبه 29 بهمن 1391 13:39
زنـدگـیـــ زنــــجـــــیــــــر یـــــست کـه بـه پـــایـم قــفـل اسـت ؛ می کِشم من او را می کُشد او من را
-
و مرارت روح مرده گیست ...
یکشنبه 29 بهمن 1391 13:36
بعد از سلام شرایط خیلی بغرنج شده .... ۷ صبح دیروز تا ۵ صبح امروز ۳۷ نخ سیگار خاک شد ... این روزا مثه سابق همه چی روال طبیعیش رو طی میکنه ؛ من ، سیگار ، بیدار خوابی ، هندزفری ، صادق ، ریاضی و کمیتی که همیشه لنگه . هنوز ته دلم فک می کنم انصراف بدم برم خدمت و بیام کنکور انسانی بدم ... هنوز فکرم گرو پیش "ز"...
-
همیشگی ...
یکشنبه 22 بهمن 1391 14:46
همیشه بایست یه چیزایی رو جا گذاشت ... مثلا اون دو نخ سیگار رو نیمکت دو نفره باغ ملی ... الکی خوش بازیها رو تو دوران دبیرستان ... غرورت وقتی که تو خونه گذاشتیش و در رو از روش بستی تا مبادا خدشه دار شه ... همیشه بایست یه چیزایی رو دوخت ... نخ ، سوزن ، جیب سمت چپ شلوارت . عین وقتی که لب و دهنت رو دوختی تا بیرون مرزهای...
-
نمیدونم
شنبه 14 بهمن 1391 11:56
سرم رو از دم با تیغ ، تا ته از بیخ زدم . فقط مشکل اینجاست که ترم جدید شروع شده که اونم به چپ می گیریم . امروز نشستم با خودم حساب کردم 20 هزار به یکی از رفقا بدهکارم 10 تومن به دانشکده و یه عمر به مادرم ... از اونطرف 15 تومن از یکی طلب دارم 580 تومن از اوستا کارم فقط مونده مشخص کنم با خودم چن چندم ... احساس میکنم سبک...
-
خشت
پنجشنبه 12 بهمن 1391 17:36
خشت ، خشت روزهایم را روی هم می چینم سطر تراز است و ملاتش روز مره گیست . . . . خشت بر خشت رؤیاهایم را رو به هم می چینم دیواری از پس دیواری در پیش راه دراز است وشکایت از روز مره گیست . . . . خشت در خشت میان روزها و رؤیاهام محبوسم و مرارت روح مرده گیست .